ایمان به ائمه باطل

آیا تفاوتی بین عدم ایمان به ائمه حق و ایمان به ائمه باطل وجود دارد؟
درمورد این پرسش یکی دو نکته بگم:
کسی که ادعای امر می کند.. یعنی خودش را امام من عند الله معرفی می کند درحالی که نیست و یا حق امام را غصب کرده و علیرغم حضور و ظهور امام، بجای او نشسته عالما بغصبه قطعا و یقینا کافر و ملعون هست.
روایات در این باره بسیار هست،یعنی ما دو مبحث داریم.
یکی عدم ایمان به امامان برحق.. دیگری ایمان به امامان باطل.
یکی هست فردی می گوید من واقفی مذهب هستم.. ایمان به امامت امام رضا و اولادش ندارم.
دیگری اینکه می گوید خیر.. من به همه ی دوازده امام که اولینشان علی بن ابی طالب هست و آخرینشان حضرت محمد بن الحسن المهدی اعتقاد دارم و ایشان را امام محق می دانم.
ولی در کنار این اعتقاد، باور دارم که فلانی هم صاحب امر امامت و مهدویت هست.. یا مهدی پس از امام زمان هست.. این اعتقاد هم هیچ فرقی با اولی ندارد.
هردو آنها خروج از ولایت الله و وارد شدن در ولایت شیطان هست.
فرقی بین عدم ایمان به امامان بزرگوار با ایمان به امامان باطل نیست.
احادیث ما هم بدین امر اشعار دارد.
عن أبی عبدالله قال: سمعته یقول: ثلاثه لا یکلمهم الله یوم القیامه ولا یزکیهم ولهم عذاب ألیم: من ادعى إمامه من الله لیست له، ومن جحد إماما من الله، ومن زعم أن لهما فی الاسلام نصیبا.وما قتلوه وما صلبوه ولکن شبه لهم ” کذلک غیبه القائم علیه السلام فان الامه تنکرها (لطولها) فمن قائل بغیر هدى بأنه لم یولد وقائل یقول : إنه ولد ومات وقائل یکفر بقوله إن حادی عشرنا کان عقیما وقائل یمرق بقوله إنه یتعدى إلى ثالث عشر فصاعدا
این احادیث و امثالش همگی در مقام بیان این حقیقت بسیار مهم هستند.که فرقه ای که امام باطلی را در کنار امامان دوازده گانه بعنوان مهدی آخر الزمان یا امام من عند الله و یا حتی فرستاده و صاحب رسالت از جانب امامان بداند قطعا داخل در ولایت شیطان هست.
از جمله شبهه های این فرقه ی احمد بصری این هست که می گویند ای شیعیان.. ما هم شیعه هستیم.. شما هم شیعه هستید.. هردو اعتقاد به دوازده امام داریم.. هردو معتقد به ولایت الهی شان هستیم.. تنها و تنها اختلاف ما سر مهدویت احمد بصری هست.. پس ما را از خودتان بدانید و ما را طرد نکنید.
دوستان این شبهه خیلی مهمی هست.
پاسخ ما به این شبهه همان پاسخ ما به پیروان دین بابیت و بهائیت و اینهاست…
که شماها با ایمان به یک دجال مدعی امامت، از اسلام شیعی قطعا خارجید اگرچه اسلامی که سبب طهارت بشود و از جرگه کفار نجس یا مرتد خارج کند را دارایید.
همانطور که بابی ها به تمامی امامان شیعه اعتقاد داشتند ولی با اعتقاد به رسالت باب از جانب امام زمان و زان پس مهدویتش از جرگه اسلام واقعی خارج شدند.و همانند بهائی ها.و همانند پیروان شریعی.. که باور به دوازده امام داشتند و در کنارش باور به رسالت شریعی از جانب امام زمان داشتند که همین امر سبب خروجشان از اسلام شیعی شد.
پس قطعا پیروان احمد بصری از جرگه ی پیروان اهل بیت خارجند و درواقع پیرو یک دجال مدعی امامت هستند و بعلت تشبهشان به تشیع واجب کفایی هست که ازش و از پیروانش اظهار برائت بشود.
از طرفی.. اختراع عقاید جدید و آوردن بدعت های مختلف همانند نسخ و اضافه ی دین!! بطوریکه قسمتی از دین را نسخ و حرام و قسمتی دیگر را اضافه و حلال کرده اند قطعا از جرگه جماعت اهل مذهب خارج اند و جزو اهل بدعت و واجب اللعن هستند.
پس دوستان محترم حتما روی این نکته ی مهم تمرکز کنند و اگر اینچنین شبهه ای دیدند مبنی بر اینکه “ای شیعیان ما هم شیعه ایم.. مثل شما مومن به دوازده امامیم .. و تنها مقر اختلافمان وجود یک امام بیشتر هست…”
حتما این نکات رو محکم یاداور بشید.اینها یک شبهه دیگر مشابه دارند.
و آن اینکه شما ها با ما دشمنی می کنید و احمد بصری را لعن می کنید واظهار برائت می کنید حال آنکه با عمری ها و بکری ها -مراد اهل تسنن- اعلان وحدت می کنید.
اگر مرادتان دشمنی با اهل بدعت هست و ما را جزو اهل بدعت می دانید خب سنی ها هم اهل بدعت هستند و واجب البرائه.. و اگر این نیست پس این آیا چیزی جز نکفر ببعض و نومن ببعض هست؟/ با برخی ها دشمنی و با برخی ها دوستی؟؟!!خب… پاسخ چی هست؟
پاسخ این هست که اولاً سفارش اهل بیت بر این بوده که با عامه مدارا بکنیم بقدری که به عیادتشان برویم.. با آنها داد و ستد کنیم.. اگر شهادتی له یا علیه شان لازم بود بدهید و … در حالیکه اهل بیت صراحتا تاکید داشته اند اگر اهل بدعتی از درون مذهب شیعه خواست رشد کند قطعا با آن تا هرجایی که می شود اظهار برائت کنید.
ثانیاً خود امامان ما هم سنت عملیه شان بر همین بود.. با سنی مذهبان اشتی و مدارا داشتند.. اگر می خواستند نزد امام شاگردی کنند امام اجازه می داد.. اگر داد و ستد می کردند امام اینچنین می کرد.. گوشت ذبح شده توسط ایشان را می خورد و …
ولی دربرابر اهل بدعتی که می خواست از دل شیعه سر برآورد امام هیچ حد و مرزی در دشمنی نمی شناخت..
ثالثاً مدارا با اهل تسنن من باب خلط با دیگر فرقه های بزرگ اسلامی هست و سبب می شود که مذهب شیعه نزد اجتماعات آنان بعنوان مذهب پذیرفته شده ی اسلامی تلقی شود و در نشر مذهب شیعه بسیار کمک می کند.. حال آنکه خلط با فرقه های ضاله ای که خواسته از دل تشیع جوانه بزند در واقع فرصت جولان دادن به آنها و فرصت اشاعه ی سمّ تفکر باطلشان هست.. همانطور که سابقه ی تلخ آن در ماجراهایی مشابه همانند بابیت یا مجاهدین خلق و … مشاهده شده.. پس باید تا می توان از ایشان برائت جست..
رابعاً برائت شیعه از اهل تسنن بطور عملی و راهبردی هست.. بطوریکه نحوه ی نماز خواند شیعه از سنی مبراست.. نحوه ی انجام حجش مبراست.. ائتمامش به امامان بکلی از سنی ها مبرا و جداست… نحوه ی انجام اعمال عبادی اش مبراست.. اعتقادات خرد و کلانش جداست.. پس در کنار حفظ احترام به سنی مذهبان، اصل برائت شیعه از فرقه های باطله و ضاله اعم از سنی و … سرجای خودش هست.
اینها نکات مهمی هست دوستان.
اینها با طرح اینچنین شبهه هایی تلاش در شکستن قبح اعتقاد گمراهگر و پوچ و شیطانی شان دارند و می خواهند آن را با عادی سازی یک عقیده ی قابل تفاهم تلقی کنند.