کتابخانه

کتاب دروغ محض

آنچه که شخصیت فردی،انسانی را به افول کشانده و اندک اندک آنرا محو می نماید،قطعا منحصر به یک مورد یا یک دائره موضوع خاصی نبوده و موارد زیادی دست در دست هم داده و از یک انسان،فردی پلید و دارای ذاتی خبیث تهیه میکند.

حضرات معصومین علیهم السلام که دائما به فکر شیعیان خود از منظر اجتماعی،اعتقادی،اخلاقی و پرورشی بوده اند،همیشه به فکر خصلت های بد و خوب انسان بوده و به مریدان خود متذکر این موارد میشدند؛اما ایشان یک خصلت را منفور ترین و پلید ترین خصلت دانسته و شیعه واقعی را از آن منزه دانسته و کلید در شرّ و بدی را این خصلت معرفی تمودند.

دروغ؛همان خصلتی است که حضرات معصومین علیهم السلام درباره آن به وفور اشاره داشته و از آن نهی میداشتند و حتی قرآن کریم نیز در وصف دروغگویان فرموده:« تنها کسانى دروغ مى گویند که ایمان به آیات خدا ندارند، ودروغگویان واقعى آنها هستند[۱]

قرآن صریحا دروغگو را بی ایمان معرفی مینماید،همانطور که امیرالمومنین نیز میفرمایند:« علامت ایمان اینست که راستگویى را آنجا که به زیان توست، بر دروغى که براى تو سود مى رساند انتخاب کنى و گفتارت از آگاهى تو بیشتر نباشد (یعنى آنچه مى دانى بگویى نه بیشتر از آن) و اینکه تقواى الهى را در هنگام سخن گفتن از دیگرى مراعات کنى[۲]

و یا در روایتی دیگر آمده است:« حسن بن محبوب گوید به امام صادق (علیه السلام) گفتم:آیا مؤمن بخیل مى شود؟فرمود: بله.گفتم: مؤمن ترسو مى شود؟فرمود:آرى.گفتم: دروغگو مى شود؟فرمود: نه دروغگو و نه جفاکار مى شود.سپس فرمود:انسان مؤمن ممکن است هر سرشت و طبیعتى پیدا مى کند بجز خیانت و دروغ[۳]

و این تعداد،تنها بخش کوچکی از روایات مذمت دروغ میباشد که از سمت حضرات معصومین علیهم السلام به دست شیعیانشان رسیده و دلالت بر مذموم بودن زشتی بی حد و حصر آن دارد.

اما سخن درجایی به نتیجه اش میرسد که فردی با ادعاهایی عظیم،از قبیل فرزندی،سفارت،وکالت و وصایت امام زمان،همچنین ادعای امامت و نبوت و حتی الوهیت،روی هر دروغگویی را در عرصه تاریخ سفید کرده و نام خودش را به عنوان دروغگو ترین مدعی تاریخ ثبت نموده است.

این مدعی دروغین،در هر موضوعی،سخن گفته و ذیل آن ادعاهایی نیز نموده است که در این نوشته به ۱۱۰ مورد از اینها اشاره شده؛ناگفته نماند که ادعاها و دروغ های این شخص منحصر در این ۱۱۰ مورد نبوده و قطعا و حتما از این عدد و عدد های این چنینی بیشتر است و خواهد بود،اما در این نوشته به مهم ترین آنها،از حیث اعتقادی،شخصیتی و معرفتی اکتفا شده،تا خواننده محترم با خواندن آن،خود متوجه بطلان این جریان و رئیس آن گشته و دیگر جذب ادله سست و پوچ اینان نشوند.

نکته مهمی که جا دارد در آخر بدان متذکر شد،اینست که چون ادب علمی حکم میکند،پس از نقل صحیح ادعا،نقود وارده را بیان کرده و سپس آنرا دروغ خواند؛لذا در این نوشته نیز پس از هر ادعا،دلیل آنرا(اگر دلیلی بر آن اقامه شده باشد)بررسی کرده و ادله ردّش نیز بیان گشته است،تا محققین گرامی نیز از این نوشته استفاده هرچند اندک خودرا برده و در کنار شناخت چهره حقیقی این جماعت،مقداری از شبهات آنان و پاسخ هایش را نیز مطالعه کرده باشند؛هرچند که به علت دور شدن از موضوع اصلی،جواب های داده شده به برخی دعاوی مطرح شده،در نهایت تلخیص نوشته و جواب های کامل را میتوان در کتب زیادی که در نقد ادعاهای این فرقه نوشته گشته،مطالعه و از آنان بهره برد.

نحوه نوشتار این ناچیز نیز به نحو کشکولی بوده و گاها در چینش ادعاها و ترتب اهمیت،رعایت ضوابط انجام نگشته تا خواننده محترم گمان بر بی اهمیتی بعضی نسبت به بعض دیگر نبرده و متوجه این غرض باشد که از ادعای اول تا آخرین ادعای وی تماما باطل و اغلبا نشان دهنده کفر و حمق صاحب ادعا دارد،بنابرین روش نویسنده در این کتاب،ناظر به محتوا و نه چینش دقیق مطالب و تیتر ها بوده است.


[۱] _اِءنَّما یَفتَرِى الَّذینَ لایُؤمِنُونَ بِآیاتِ اللّه وَ اُولئِکَ هُمُ الکاذِبُونَ،نحل۱۰۵.

[۲] _عَلامَهُ الإیمانِ: أَن تُؤثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّکَ عَلَى الکِذْبِ حَیْثُ یَنفَعُکَ، وَ أَنْ لایَکُونَ فى حَدیثِکَ فَضْلٌ عَنْ عِلْمِکَ وَ أَنْ تَتَّقِى اللّه فى حَدیثِ غَیْرِکَ،بحارالانوار،ج۲ص۱۲۲.

[۳] _ألحَسَنُ بْنُ االمَحبُوبِ: قالَ قُلْتُ لاِبى عَبْدِاللّه (علیه السلام): یَکُونُ المُؤمِنُ بَخیلاً؟ قالَ: نَعَمْ، قالَ: قُلْتُ فَیَکُونُ جَباناً؟ قالَ: نَعَمْ، قُلْتُ فَیَکُونُ کَذّاباً؟ قالَ: لا وَ لاجافِیاً، ثُمَّ قالَ: یَجْبِلُ المُؤمِنُ عَلى کُلِّ طَبیعَهٍ إلاَّ الخِیانَهَ وَالکِذْبَ،الاختصاص،۲۳۱.

برای دانلود کتاب اینجا کلیک کنید

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن