
مارقین و اتباع احمد بصری
مقدمه: نکته مهمی که میتوان بیان داشت؛شباهت های خوارج عصر امیرالمومنین علیه السلام با اتباع(کسانی که با علم به کفریاتی که ذکر شده و ذکر خواهد شد باز تبعیت از احمد اسماعیل را رها نکرده اند)این جریان میباشد که به حق این دو گروه نظیر هم بوده و در چند شباهتی که ذکر شده است عقل نیز بدان حکم میکند.
در ابتدا به معنای مارق پرداخته و سپس به چند ویژگی و شباهت که در این دو فرقه یافت میشود اشاره شده است.
معنای مارق و تطبیق آن بر اتباع:
در ابتدا به معنای لغوی مارق میپردازیم:
المَارِقُونَ: هم الذین مَرَقُوا من دین الله و استحلوا القتال من خلیفه رسول الله ص و هم: عبد الله بن وهب، و حرقوص بن زهیر البجلی المعروف بذی الثدیه. و تعرف تلک الوقعه بیوم النهروان و هی من أرض العراق على أربعه فراسخ من بغداد. و یَمْرُقُونَ عن الدین أی یجوزونه و یتعدونه.
وَ فِی حَدِیثِ وَصْفِ الْأَئِمَّهِ:” الرَّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِقٌ”[۱][۲]
“خلاصه آن یعنی خارج از دین”
خوارج،مارقین زمان امیرالمومنین علیه السلام
روایتی طولانی در وصف حضرت امیر آمده که در ادامه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در توصیف خوارج آمده است:
...وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ فَمَنْ قَاتَلَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ لَکَ بِکُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ شَفَاعَهً فِی مِائَهِ أَلْفٍ مِنْ شِیعَتِکَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنِ النَّاکِثُونَ قَالَ طَلْحَهُ وَ الزُّبَیْرُ سَیُبَایِعَانِکَ بِالْحِجَازِ وَ یَنْکُثَانِکَ بِالْعِرَاقِ فَإِذَا فَعَلَا ذَلِکَ فَحَارِبْهُمَا فَإِنَّ فِی قِتَالِهِمَا طَهَارَهً لِأَهْلِ الْأَرْضِ قُلْتُ فَمَنِ الْقَاسِطُونَ قَالَ مُعَاوِیَهُ وَ أَصْحَابُهُ قُلْتُ فَمَنِ الْمَارِقُونَ قَالَ أَصْحَابُ ذِی الثُّدَیَّهِ وَ هُمْ یَمْرُقُونَ مِنَ الدِّینِ کَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمْیَهِ فَاقْتُلْهُمْ فَإِنَّ فِی قَتْلِهِمْ فَرَجاً لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ عَذَاباً مُعَجَّلًا عَلَیْهِمْ وَ ذُخْراً لَکَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَه…[۳]
پیامبر خدا (ص) به من فرمود: «تو به زودى با پیمانشکنان، بىدادگران و از دین خارجشدگان نبرد خواهى کرد. پس هر کس از آنان با تو نبرد کند تو در عوض یک تن از آنان، صد هزار نفر از شیعیان خود را شفاعت خواهى کرد.
عرض کردم: اى پیامبر خدا! پیمانشکنان کیانند؟ فرمود: طلحه و زبیر، آن دو به زودى در حجاز با تو بیعت کرده و در عراق آن را خواهند شکست، اگر چنین کردند با آنان پیکار کن، چرا که جنگ با آن دو سبب پاکیزگى اهل زمین است.» عرض کردم: دادگران کیانند؟ فرمودند:
«معاویه و افراد او. عرض کردم: خارجشوندگان از دین کیانند؟ فرمود: یاران ذو الثدیه که همانند بیرون آمدن تیر از کمان از دین بیرون مىروند. با آنان نیز بجنگ که با کشتار آنان گشایشى براى زمینیان و کیفرى زودرس بر آنان و ذخیرهاى براى تو در پیشگاه خداوند متعال در روز رستاخیز خواهد شد.
اینهم تعبیری بس زیبا از نبی مکرم اسلام در مورد خوارج که به مارق تعبیر شده اند!
حال سؤال؟ویژگی های خوارج چه بوده است؟
در اینجا به ۱۰ ویژگی خوارج اشاره شده و مورد به مورد با سند و مدرک بر جریان احمد بصری تطبیق داده شده است[۴].
ویژگی اول: عدم تعقل در مسائل دینی
حضرت مولی الموحدین امیر المومنین علیه السلام در حکمتی از دریای حکمت های خود میفرمایند:
وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَام[۵]
شما اى بىخردان، و بىخردان، اى ناکسان و بىپدران، من که این فاجعه را به بار نیاوردم و هرگز زیان شما را نخواستم.
در اینجا حضرت امیر به بی فکری و نابخردی این جماعت اشاره میکنند که سبب هلاکت در این دنیا و خسران در اخری میباشد.
اهمیت یقین در و تعقل و خرد ورزی در مسائل دینی بقدری مهمی است که حضرت در جای دیگر میفرمایند
نوم على یقین خیر من صلاه فی شک[۶]
و درود خدا بر او، فرمود: (صداى مردى از حروراء[۷] را شنید که نماز شب مىخواند و قرآن تلاوت مىکرد) خوابیدن همراه با یقین، برتر از نمازگزاردن با شک و تردید است.)
که باز میبینیم در اینجا روی سخن حضرت با خوارجی است که در بی عقلی و نابخردی به حد اعلی رسیده بودند.
ایضا اتباع احمد بصری نیز در این ویژگی ها دست کمی از خوراج نداشته و دقیقا متناسب با این جریان و نعل بالنعل این مسیر حرکت کرده اند؛دلیلش واضح است!
اتباع احمد ادعا دارند که شیعه مولی امیرالمومنین هستند و به حضرات معصومین ارادت دارند،لکن آنقدر این جماعت نابخرد و بی تفکر هستند که بدون هرگونه نحقیقی در رابطه با این جریان انحرافی به ایشان پیوسته اند.
صدها دلیل واضح عقلی بر جهالت این فرقه است اما خواننده محترم خود قضاوت کند شخصی که خودرا شیعه امیرالمومنین بنامد آیا ایشان را خاسر و هالک(العیاذ بالله) مینامد[۸] و یا کسی که خودرا مسلمان شیعه بنامد چگونه به پیامبر خود تهمت بیسوادی میزند[۹] ویا کسی که خودرا از فرزندان امام حسین علیه السلام مینامد چگونه ایشان را مشرک میخواند[۱۰].
حال کسی که واقعا شیعه حضرت امیر باشد چگونه ممکن است بدون قصد و غرض به جبهه ای برود که گمان میکند جبهه امام زمان عج است لکن در واقع جبهه و حزب شیطان بوده که خاسر میباشند[۱۱]؛این دلیلی ندارد الا اینکه آن شخص بدون هرگونه تعقل و تفکری،کاملا نابخردانه به این فرقه انحرافی بپردازد.
ویژگی دوم: عدم بصیرت
حضرت امیر علیه السلام در خطبه ای خطاب به خوراج میفرمایند: أَ لَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصَاحِفَ حِیلَهً وَ غِیلَهً وَ مَکْراً وَ خَدِیعَه إِخْوَانُنَا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقَالُونَا وَ اسْتَرَاحُوا إِلَى کِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ فَالرَّأْیُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ وَ التَّنْفِیسُ عَنْهُمْ فَقُلْتُ لَکُمْ هَذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِیمَانٌ وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ وَ أَوَّلُهُ رَحْمَهٌ وَ آخِرُهُ نَدَامَهٌ فَأَقِیمُوا عَلَى شَأْنِکُمْ وَ الْزَمُوا طَرِیقَتَکُمْ وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهَادِ بَنَوَاجِذِکُمْ وَ لَا تَلْتَفِتُوا إِلَى نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِیبَ أَضَلَّ وَ إِنْ تُرِکَ ذَلَّ وَ قَدْ کَانَتْ هَذِهِ الْفَعْلَهُ وَ قَدْ رَأَیْتُکُمْ أَعْطَیْتُمُوهَا وَ اللَّهِ لَئِنْ أَبَیْتُهَا مَا وَجَبَتْ عَلَیَّ فَرِیضَتُهَا وَ لَا حَمَّلَنِی اللَّهُ ذَنْبَهَا وَ وَ اللَّهِ إِنْ جِئْتُهَا إِنِّی لَلْمُحِقُّ الَّذِی یُتَّبَعُ وَ إِنَّ الْکِتَابَ لَمَعِی مَا فَارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ فَلَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَیَدُورُ عَلَى الْآباءِ وَ الْأَبْنَاء.
آنگاه که شامیان در گرما گرم جنگ، و در لحظههاى پیروزى ما، با حیله و نیرنگ، و مکر و فریب کارى قرآنها را بر سر نیزه بلند کردند شماها نگفتید که:
«شامیان، برادران ما و هم آیین ما هستند؟ از ما مىخواهند از خطاى آنان بگذریم. و راضى به حاکمیّت کتاب خدا شدهاند، نظر ما این است که حرفشان را قبول کنیم و از آنان دست برداریم؟» امّا من به شما گفتم که:
این توطئه، ظاهرش ایمان و باطن آن دشمنى و کینه توزى است، آغاز آن رحمت و پایان آن پشیمانى است، پس در همین حال به مبارزه ادامه دهید، و از راهى که در پیش گرفتهاید منحرف نشوید، و در جنگ دندان بر دندان فشارید، و به نداى ندا دهند اى گوش ندهید، زیرا اگر پاسخ داده شوند گمراه کنندهاند، و اگر رها گردند خوار و ذلیل شوند، که همواره چنین بود.
امّا دریغ! شماها را دیدم که به خواستههاى شامیان گردن نهادید، و حکمیّت را پذیرفتید سوگند به خدا! اگر از آن سرباز مىزدم مسئول پىآمدهاى آن نبودم، و خدا گناه آن را در پرونده من نمىافزود.
به خدا سوگند! اگر هم حکمیّت را مىپذیرفتم به این کار سزاوار پیروى بودم زیرا قرآن با من است، از آن هنگام که یار قرآن گشتم از آن جدا نشدم.[۱۲]
عدم بصیرت یکی از مهمترین اوصافی است که میتوان برای انسانی جاهل،متکبر و در یک کلمه شخصی احمق بکار برد؛مثلا اگر گرگی به شما حمله کند و شما مقابله کنید اینرا شجاعت معنا کرده اند لکن اگر موریانه به شما حمله کند اصلا معلوم نمیشود و در طی مدت شمارا نابود میسازد حتی با اینکه آهسته آهسته شروع بکار میکند اما تمامی بنیان شمارا می جَوَد؛مقابله با موریانه ها نیاز به بصیرت دارد.
خوارج از این صفت کاملا تهی و متوجه نشدند کار های معاویه حیله ای بیش نبوده است و به گمان خود موریانه صفت هارا برادر خود خواندند که نتیجه اش به حدی بر اینها فشار آورد که نه روی بازگشت داشتند و نه زور و توان دشمنی با معاویه،فلذا این صفت یکی از مهمترین اوصافی است که هرکسی باید سعی در داشتن آن بکند.
تطبیق با اتباع:
اتباع احمد نیز بالتبع از این قاعده مستثنی نیستند!
مَثل بعضی کلمات احمد بصری مَثل همان قرآنی است که از دور به ما چهره یک برادر و مسلمان را نشان میدهد و در وهله اول عده ای گمان میکنند که وی جون از امام زمان حرف میزند خوب است و به سرعت محو او میشوند و در ادامه زمانیکه ادعاهای احمد زیاد و زیاد تر میشود و مانند موریانه بنیان اعتقادی طرف مقابل را از بین میبرد،آنجاست که بصیرت خودرا نمایان میکند!
کسی که بصیرت داشته باشد در وهله اول جذب نمی شود اما حتی زمانیکه متوجه شود کاملا بر میگردد اما اتباع احمد دقیقا کسانی هستند که غالبا یا از روی بی بصیرتی در دام این فرقه افتاده و جذب شده اند و یا حتی متوجه به ناحق بودن این فرقه شده اند اما از روی هوا و هوس و شهرت طلبی و…باز در این فرقه مانده و دست از تبلیغ های ضاله خود بر نمیدارند.
ویژگی سوم: تعصب و سرسخت
یکی دیگر از شاخصه هایی که خوارج و مارقین زمان حضرت امیرالمومنین علیه السلام داشتند این بود که در مقابل کلمات حضرت لجاجت به خرج داده و با سرسختی کردن و تهدید حضرت خودرا به چاه ضلالت و گمراهی سوق دادند.
حضرت علیه السلام در خطبه ای میفرمایند:
لَوْ کَانَ یُطَاعُ لِقَصِیرٍ أَمْرٌ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ إِبَاءَ الْمُخَالِفِینَ الْجُفَاهِ وَ الْمُنَابِذِینَ الْعُصَاه…
من رأى و فرمان خود را نسبت به حکمیّت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختیار شما گذاردم. (اى کاش که از قصیر پسر سعد اطاعت مىشد)[۱۳] ولى شما همانند مخالفانى ستمکار، و پیمان شکنانى نافرمان، از پذیرش آن سرباز زدید.[۱۴]
در اینجا میتوان به لجاجت و رذالت این گروه خبیث پی برد که چگونه مقابل امام زمان خود ایستاده و دست به بی ادبی زده اند.
تطبیق با اتباع: شاید بتوان این شاخصه را در هر فرقه ای دید،در کل فرقه ها بعد از جذب شخص مورد نظر و شستشوی کامل ذهنی قربانی،سری مطالبی را به او القا میکنند که وی در برابر کلماتی که وی را از این فرقه باز میدارد جبهه گرفته و اصلا فکر نکند.
باید به طور خلاصه گفت که فرقه فکر کردن را از افرادش میگیرد تا نتوانند به حقیقت فرقه پی ببرند.
اتباع احمد نیز همینطور دقیقا مقابل کلمات علمی گارد گرفته و هیچگونه تفکری نسبت به این جریان نمیکنند
و در کل به همه اینها گفته میشود و یا القا میشود که وقتی شما این مطالب را گرفتی و به اصطلاح رستگار شدی بقیه دشمنان و مانع راه تو هستند پس از سر راه بردار و یا گوش به حرفشان نده؛این مطالب یک ذهن تروریستی و کاملا بسته و افراطی تحویل جامعه میدهد.
هرکسی که ذره تحقیقی نسبت به این جریان داشته باشد و یا یکبار یکی از این جماعت را دیده باشد خود متوجه این نکته میشود که ایشان کاملا دارای یک ذهن بسته بوده و به هیچ حرف شما گوش نمیدهند و در بالاتر گفته شد این یکی از پایه های فرقه است که قربانی خودرا در بن بست فکری قرار دهد.
ویژگی چهارم: عدم فهم صحیح از دین
می توان به صراحت گفت که خوارج یکی از جاهل ترین موجودات روی زمین بودند که تاریخ خود بیانگر این ادعا است.
ایشان کسانی بودند که فقط به قرآن تمسک کرده و عترت را از آن جدا کرده بودند و این خود سررشته انحرافی بود که همه ایشان را به آتش جهنم هدایت کرد.
حضرت امیر در وصف این صفت این جماعت میفرمایند:
و من کلام له ع [للخوارج] فی الخوارج لما سمع قولهم «لا حکم إلا لله»
قَالَ ع: کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ یَقُولُونَ لَا إِمْرَهَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَا الْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْءُ وَ یُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ
سخن حقّى است، که از آن اراده باطل شد! آرى درست است، فرمانى جز فرمان خدا نیست، ولى اینها مىگویند زمامدارى جز براى خدا نیست، در حالى که مردم به زمامدارى نیک یا بد، نیازمندند، تا مؤمنان در سایه حکومت، به کار خود مشغول و کافران هم بهرمند شوند، و مردم در استقرار حکومت، زندگى کنند، به وسیله حکومت بیت المال جمع آورى مىگردد و به کمک آن با دشمنان مىتوان مبارزه کرد.جادّهها أمن و امان، و حقّ ضعیفان از نیرومندان گرفته مىشود، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران، در امان مىباشند.[۱۵]
تطبیق با اتباع: این دقیقا شعاری است و مبنایی است که اتباع احمد در آن نمونه هستند و به ندرت میتوان کسی را یافت که در حد اعلی برداشت های غلط از دین کند.
شعر لا حکم الا لله خوارج در هزار و اندی سال پیش دقیقا مطابق با شعار حاکمیه لله اتباع احمد است که گمان میکنند مردم هیچکاره بوده و خودش همه کاره است.
برداشت غلط از دین در این فرقه انحرافی به حدی است که شاید نتوان آنهارا به حساب آورد زیرا که یکی از اصول تشکیل این فرقه بر همین اصل برداشت های کفرآمیز و بدعتی در دین بنا شده است.
احمد بصری کتابی دارد به نام «المتشابهات»که به فرض غلط خویش آمده است در آنجا از آیات قرآن کریم و روایات،متشابهات قرآنی را حل کند،در این کتاب پر است از مطالب کفرآمیز[۱۶]و توهین ها[۱۷]و تناقضاتی[۱۸]که هر کدام برداشت هایی کاملا غلط از آیات قرآن و بعضا روایات اهل بیت علیهم السلام میباشد.
واین تنها چند نمونه از صدها موردی است که احمد بصری و سردمداران این جریان فهمی غلط از دین را به مردم و قربانی های خود معرفی میکنند.
ویژگی پنجم:جنگجو لکن در راه باطل
خوارج و نه تنها این گروه بلکه هر فرقه ای که از مسیر حق و اسلام ناب محمدی فاصله بگیرد و بدان اعتقادات دیگر پایبند نباشد ولو در مسیر خودش بهترین و معتقد ترین فرد هم باشد باز به علت عقیده فاسدی که داشته اند هیچ سودی نصیب ایشان نمی گردد.
و تاریخ ثابت کرده است که این بن بست های فکری کما اینکه بالاتر گفته شد به تفکرات تروریستی و تکفیری ختم میشود و افراد هر فرقه مانند یک بمب سیار واقعا خطرناک هستند.
در نهج البلاغه آمده است:
سُیُوفُکُمْ عَلَى عَوَاتِقِکُمْ تَضَعُونَهَا مَوَاضِعَ الْبُرْءِ وَ السُّقْمِ وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ یُذْنِب
شمشیرها را بر گردن نهاده، کور کورانه فرود مىآورید و گناهکار و بىگناه را به هم مخلوط کرده همه را یکى مىپندارید؟[۱۹]
و این خاصیت هر فرقه باطلی میباشد که بعد از جذب شدن به فرقه برای آن فرقه حتی جانشان را هم میگذراند و لکن اگر کشته شوند در راه باطل و بر مسیر ضلالت مرده اند.
تطبیق اتباع احمد:در میان اتباع احمد هم این روحیه دیده شه و حتی یکبار در عراق دست به حمله ای تروریستی زدند که توسط نیروی نظامی آن کشور سرکوب شد[۲۰].
و حتی در زمان فعلی هم بعضا بعضی حرکات و برنامه ریزی هایی که تفکری تروریستی پشت آن است از این جماعت دیده شده است.


ایندو تنها نمونه ای از تفکرات خوفناک این جماعت است که در باره مخالفین خود چنین نقشه های سخیفی می کشند و قصد کشتن و حتی تکه تکه کردن ایشان را میکنند و شبها با خیال آنکه فردا همه اینهارا میکشند سر بر روی زمین گذاشته و صدها افکار شوم دیگر در سر میپرورانند.
ویژگی ششم: خود برتربینی
یکی دیگر از شاخصه های خوارج خصلت خود پسندی و خود برتر بینی بود.
بدین منظور که ایشان حتی زشت ترین کار خودرا به بهترین وجه تشبیه و توجیه کرده و این به علت عبادت های بی ثمری بود که به درازا انجام داده بودند و ایشان را متکبر و خود پسند کرده بود.
آیه قرآن میفرماید:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا کهف ۱۰۴_۱۰۳
بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، میپندارند کار نیک انجام میدهند.
حضرت امیر علیه السلام در ذیل این آیه فرمودند:
قب، المناقب لابن شهرآشوب تَفْسِیرُ الْقُشَیْرِیِّ وَ إِبَانَهُ الْعُکْبَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ سَلَمَهَ بْنِ کُهَیْلٍ عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ أَنَّهُ سَأَلَ ابْنُ الْکَوَّاءِ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا فَقَالَ ع إِنَّهُمْ أَهْلُ حَرُورَاءَ ثُمَّ قَال…[۲۱]
از حضرت در رابطه با این آیه سؤال شد وحضرت جواب دادند اینها(زیانکارترین مردمان و…)اهل حروراء[۲۲] میباشند…
تطبیق اتباع احمد:یکی از مهمترین شاخصه هایی که یک فرقه مخصوصا فرقه احمد بصری دارد القای برتری کاذب به اتباع خود میباشد تا ایشان گمان کنند واقعا فی المثل در جای مهمی میباشند و یا کارمهمی انجام داده اند.
وی اتباع خودرا افتخار پیامبران و فرستادگان مینامد،ویا در جایی دیگر آنان را«امتی که خداوند در مقابل فرشتگان و پیامبران و فرستادگان و اولیائش و بهترینخلقش به آن مباهات خواهد کرد امتی که تمام فرستادگان آرزوی آن را کردند.» [۲۳]
و یا در ادامه میگوید شیطان فقط به شما مشغول است بعلت اینکه دیگر مردمان بخاطر خروجشان از صراط و ولایت،کار شیطان نسبت به خودشان را خاتمه داده اند[۲۴].
و این تنها چند مورد از خودبرتر بینی و کوچک شماری بقیه توسط این فرقه انحرافی میباشد.
ویژگی هفتم: تداوم تفکر انحراف
مسلما خوارج اگرجه اسمش هم اکنون دیگر طرفداری ندارد اما خصلت اصلی اینان که همان «مارق»میباشد هنوز هم داوطلب و مرید و طرفدار دارد واین وصف در طول سالیان سال موصوف خودرا به زیبایی تمام پیدا کرده است.
حضرت در اینباره میفرمایند:
کَلَّا وَ اللَّهِ إِنَّهُمْ نُطَفٌ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ قَرَارَاتِ النِّسَاء
در پایان جنگ با خوارج، در سال ۳۸ هجرى شخصى گفت، اى امیر المؤمنین علیه السّلام! خوارج همه نابود شدند. فرمود:نه، سوگند به خدا هرگز! آنها نطفههایى در پشت پدران و رحم مادران وجود خواهند داشت، هر گاه که شاخى از آنان سر برآورد قطع مىگردد تا اینکه آخرینشان به راهزنى و دزدى تن در مىدهند.[۲۵]
تطبیق اتباع احمد:مسلما مبانی ادعایی احمد بصری ریشه در فرقه هایی دارد که قبل از وی بوده است و این فرقه همان مطالب را با ساماندهی جدید و اضافات دیگری آورده است؛فرقه هایی همچون بهائیت،وهابیت،صوفیه و بعضی عرفان های نوظهور همه و همه تشکیل دهنده این فرقه انحرافی مباشد.
این دقیقا مصداق کلام مولا میباشد که تاکید کردند که خوارج از بین نمی روند!
بله!هزار سال پیش حضرت رسول پیش بینی عده ای مارق را کردند و امام صادق علیه السلام نیز پیش بینی مارقی دیگر که باز در طول تاریخ چند صد ساله مصداق اتم و اکمل خودرا که احمد اسماعیل بصری باشد گرفته و دقیقا منطبق بر این جریان انحرافی و تروریستی میباشد.
خوارج کسانی بودند که با حماقت و رذالت و خباثتی که داشتند دست به جرایمی زدند که حتی در عصر کنونی هم این چنین اعمال واقعا شاذ و نادر است؛و این مسلما ادامه راه اتباع احمدبصری میباشد که معلوم نیست هدف هاب تکفیری و تروریستی بعدی ایشان چیست.
ویژگی هشتم: قوم ثمود
در وصف خوارج آمده است که مانند قوم ثمود از هدایت دور شده اند.
حضرت در حدیثی میفرمایند:
وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ ع: وَ قَدْ أَرْسَلَ رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ یَعْلَمُ لَهُ عِلْمَ أَحْوَالِ قَوْمٍ مِنْ جُنْدِ الْکُوفَهِ قَدْ هَمُّوا بِاللِّحَاقِ بِالْخَوَارِجِ وَ کَانُوا عَلَى خَوْفٍ مِنْهُ ع فَلَمَّا عَادَ إِلَیْهِ الرَّجُلُ قَالَ لَهُ أَ أَمِنُوا فَقَطَنُوا أَمْ جَبَنُوا فَظَعَنُوا فَقَالَ الرَّجُلُ بَلْ ظَعَنُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع
بُعْداً لَهُمْ کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ أَمَا لَوْ أُشْرِعَتِ الْأَسِنَّهُ إِلَیْهِمْ وَ صُبَّتِ السُّیُوفُ عَلَى هَامَاتِهِمْ لَقَدْ نَدِمُوا عَلَى مَا کَانَ مِنْهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ الْیَوْمَ قَدِ اسْتَفَلَّهُمْ وَ هُوَ غَداً مُتَبَرِّئٌ مِنْهُمْ وَ مُتَخَلٍعَنْهُمْ فَحَسْبُهُمْ بِخُرُوجِهِمْ مِنَ الْهُدَى وَ ارْتِکَاسِهِمْ فِی الضَّلَالِ وَ الْعَمَى وَ صَدِّهِمْ عَنِ الْحَقِّ وَ جِمَاحِهِمْ فِی التِّیه.[۲۶]
(در سال ۳۸ هجرى در آستانه جنگ نهروان امام فردى را فرستاد تا گروهى از کوفیان که قصد ملحق شدن به لشکر خوارج را داشتند و ترسناک بودند بپاید، از او پرسید «ایمن شدند و بر جاى ماندند؟ یا ترسیدند و فرار کردند، مرد گفت «ترسیدند و به خوارج پیوستند» فرمود:)
از رحمت خدا دور باشند چونان قوم ثمود، آگاه باشید! اگر نیزهها به سوى آنان راست شود و شمشیرها بر سرشان فرود آید، از گذشته خود پشیمان خواهند شد، امروز شیطان آنها را به تفرقه دعوت کرد، و فردا از آنها بیزارى مىجوید، و از آنها کنار خواهد کشید. همین ننگ آنان را کافى است که از هدایت گریختند و در گمراهى و کورى فرو رفتند، راه حق را بستند، و در حیرت و سرگردانى ماندند.
تطبیق با اتباع احمدبصری: اتباع احمد بصری هم غالبا کسانی هستند که با انگیزه هایی خوب مانند امام زمان،انتظار و کلا روحیه منتظر بودن یا هرچه دیگر جذب این فرقه شدن که فی الحال هر یک از آنها کمر به شکستن کمر شیعه بسته اند.
کما اینکه در خود روایت آمده است شیطان ایشان را به تفرقه دعوت میکند و این نکته ای است که به وفور میتوان در این فرقه پیدا کرد؛از رد و توهین به فقهاء و مجتهدین شیعه تا نسخ و بدعت گذاری در احکام با ادله ای سست تر از خانه عنکبوت که حقیقتا هر صاحب عقلی با کمی تفکر به کذب این جریان پی می برد؛تمام اینها تفرقه هایی است که این جماعت را با شیعه اثنی عشری متمایز کرده و چهره واقعی این جریان را به نمایش گذاشته است.
نکته حائز اهمیت اینست که در ادامه آمده است شیطان نیز اینهارا به حال خود رها کرده واز این جماعت بیزاری می جوید که میتوان در مورد فرقه احمد بصری اینرا یک نوع پیش بینی و خبر دهی احتمال داد اگرچه که تا کنون نیز فضاحت های کثیر اینها باعث سست شدن این فرقه شده است.
ویژگی نهم: کفر و شرک
مسلما با این اوصافی که از خوارج بیان شد و گفته شد که به چه حد این جماعت با حقد و کینه و حمق و جهالتی که داشتند حضرت امیرالمومنین علیه السلام را اذیت وآزار دادند و منکر حضرتش شدند.
ببینیم نظر حضرت امام باقر علیه السلام نسبت به این جهلائیکه خسر الدنیا و الآخره شدند:
عَنْهُ عَنِ الْخَطَّابِ بْنِ مَسْلَمَهَ وَ أَبَانٍ عَنِ الْفُضَیْلِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ فَلَمَّا قَعَدْتُ قَامَ الرَّجُلُ فَخَرَجَ فَقَالَ لِی یَا فُضَیْلُ مَا هَذَا عِنْدَکَ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ حَرُورِیٌ قُلْتُ کَافِرٌ قَالَ إِی وَ اللَّهِ مُشْرِکٌ.[۲۷]
«فضیل»مىگوید:نزد امام باقر علیه السّلام رفتم و مردى خدمت او بود و چون نشستم،او برخاست و رفت و امام به من فرمود:اى فضیل!این چه کسى بود؟عرض کردم:چه مذهبى داشت؟فرمود:حرورى بود.عرض کردم: او کافر است؟فرمود:آرى به خدا سوگند،که او مشرک است.
در اینجا میبینیم که ایشان نه تنها کافر بلکه مشرک نامیده شده اند.
تطبیق با اتباع احمد بصری: مسلما اتباع احمد بصری نیز از این قاعده مستثنا نیستند و کما اینکه در روایت سیزده امامی بودن آمده است ایشان کافر میباشند کما اینکه در روایتی دیگر که قبلا اشاره شد آمده است:
قال أبو عبد الله (علیه السلام): الأئمه بعد نبینا (صلّی الله علیه وآله) اثنا عشر نجباء مفهمون، من نقص منهم واحدا وزاد فیهم واحدا خرج من دین الله ولم یکن من ولایتنا علی شئ
ائمه بعد از پیغمبر ما محمد(صلّی الله علیه وآله) دوازده تن هستند که جملگی برگزیده ومرتبط با فهم الهی هستند.پس هرکسی که یکی از آنها را کم کند یا یک تن بر آنها اضافه کند از دین خارج گشته واز ولایت ما بهرمند نمی گردد.[۲۸]
و این نصی صریح درباره این جماعت است،البته شاید سوالی ایجاد گردد که آیا واقعا این جماعت در جایی چنین ادعایی داشته اند که سیزده امامی و البته ۲۴ امامی هستند یا خیر که در ادامه بدینها مختصرا اشاره خواهد شد.
ادعای احمد بصری در رابطه با امام سیزدهم بودنش:
۱_وی در کتاب معروف خود به نام «متشابهات[۲۹]» برای خود یکسری عناوینی می آورد که یکی از آنها «مفترض الطاعه»بودن ویا همان واجب الاطاعه بودن خودش میباشد.
مسلما میدانیم کسی که ادعای امام مفترض الطاعه بودن می کند نمیتواند منکر آن شود که قائل به سیزده امام و بیشتر نیست،حتی اگر بدان معتقد نباشد(فرض محال)باز از این جمله خلاف آن ثابت است و به هر حال وی در یکی از ایندو مورد اشتباه کرده است.


۲_وی در جای دیگر نیز مدعی شده است«مهدی اول از مهدیین وهمچنین از امامان حساب میشود چنانچه در روایاتی که أئمه را دوازده نفر از فرزندان علی وفاطمه شمرده است موجود است[۳۰]» که این خود حاکی از ادعای سیزده امامی بودن این جماعت است.

شاید ایراد گرفته شود در ایندو مورد(البته بیشار از این میباشد که برای اطاله کلام بدان پرداخته نشد)احمد صریحا نگفته است که امام سیزدهم داریم و این حرف از صادر نگشته است؛در جواب باید گفت احمد کتب اتباع خودش را تایید کرده است و بدین معناست که حرف آنان حرف احمد میباشد،فلذا به عنوان نمونه موردی هم از کتب اتباع وی ارائه خواهد شد.
۱_تایید کتب اتباع توسط احمد بصری
وی در یکی از بیانیه های خود میگوید: و من در این کتاب مختصر نمی خواهم إشتباهات کسانی که در مورد امام مهدی کتاب نوشته اند را بگویم، و برادران انصار ) در حوزه امام مهدی این امر را عهده دار هستند و إن شاءالله متصدی بیان این حقیقت به طور مفصل خواهند بود . و من تمام کسانی را که درباره ی امام مهدی
کتاب می نویسند را نصیحت می کنم که کتابهای أنصار را بخوانند که از جمله آنها کتاب (الرد القاصم) و (الرد الحاسم) و (نور المبین) و (بلاغ المبین) و (یمانی موعود حجت خدا) و (طلوع کننده مشرق)
و (دابه الارض) است[۳۱]

۲_تصریح اتباع به سیزده امامی بودن
علاء سالم که یکی از مهمترین افراد در این جریان میباشد در کتاب خودش با عنوان«احمد قائم مهدی تسلی دهنده و منجی عالم بشریت»در طی نوشته های خودش در قسمت یازدهم بحثی تیتر آن قسمت را اینگونه می آورد«قائم احمد آن سیزدهم از بیست و چهار امام است»[۳۲]

و همین چند مورد کافی است برای کسی که به غلط گمان کند این جریان معتثد به بیش از دوازده امام نمیباشند.
ویژگی دهم: جسارت به امیرالمؤمنین علیه السلام
حَتَّى أَنْظُرَ فِی هَذَا الْحَدِیثِ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ وَ اللَّهِ أَلْزَمَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ رَقَبَتَکَ شَیْئاً لَا یَذْهَبُ مِنْ رَقَبَتِکَ أَبَداً فَقَالَ وَ أَیُّ شَیْءٍ ذَلِکَ فَقُلْتُ لَهُ ثَلَاثٌ لَا یُغِلُّ عَلَیْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ- مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ قَدْ عَرَفْنَاهُ وَ النَّصِیحَهُ لِأَئِمَّهِ الْمُسْلِمِینَ مَنْ هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّهُ الَّذِینَ یَجِبُ عَلَیْنَا نَصِیحَتُهُمْ- مُعَاوِیَهُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ وَ یَزِیدُ بْنُ مُعَاوِیَهَ وَ مَرْوَانُ بْنُ الْحَکَمِ وَ کُلُّ مَنْ لَا تَجُوزُ شَهَادَتُهُ عِنْدَنَا وَ لَا تَجُوزُ الصَّلَاهُ خَلْفَهُمْ وَ قَوْلُهُ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ فَأَیُّ الْجَمَاعَهِ- مُرْجِئٌ یَقُولُ مَنْ لَمْ یُصَلِّ وَ لَمْ یَصُمْ وَ لَمْ یَغْتَسِلْ مِنْ جَنَابَهٍ وَ هَدَمَ الْکَعْبَهَ وَ نَکَحَ أُمَّهُ فَهُوَ عَلَى إِیمَانِ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ[۳۳] أَوْ قَدَرِیٌّ یَقُولُ لَا یَکُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَکُونُ مَا شَاءَ إِبْلِیس
أَوْ حَرُورِیٌ یَتَبَرَّأُ مِنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ شَهِدَ عَلَیْهِ بِالْکُفْر[۳۴].
امام صادق علیه السلام: . . .سه چیز است که دل مرد مسلمان در آن دغلى روا ندارد:
۱-اخلاص در کردار براى خدا.
۲-خیراندیشى براى ائمه مسلمین.
۳-همراهى با جماعت مسلمانان،زیرا دعوتشان فراگیر است براى هر کس که در پشت سر آنها است مؤمنان برادرند و خونشان برابرند و یکپارچه و متحد و کوچکترین آنها براى اجراى پیمانشان کوشا است… یکى اخلاص عمل براى خدا که ما آن را فهمیدیم ولى دومى که خیراندیشى براى ائمه مسلمین است،این ائمهاى که خیراندیشى آنها بر ما لازم است چه کسانى هستند؟ . . . و سومى که ملازمت با جماعت آنها است مقصود کدام جماعت است؟
مقصود جماعت مرجئه است که مىگویند هرکه نماز هم نخواند و روزه هم نگیرد و غسل جنابت هم نکند و خانۀ کعبه را هم خراب کند با مادرش همخوابگى کند به محض نام مسلمانى که بر خود نهاده است در ایمان هم درجه جبرئیل و میکائیل است؟
مقصود جماعت قدرىها است؟که مىگویند:آنچه خدا خواست نشد و آنچه ابلیس خواست شد؟
مقصود جماعت خوارج است؟که از على بن ابى طالب علیه السّلام بیزارند و او را کافر مىدانند؟ . . .
در این حدیث به وضوح بیان شده است که همه مردم میدانستند خوارج حضرت را کافر میدانستند و البته این مضمون(که خوارج حضرت را کافر میدانستند) در دیگر متون و اصل دعاوی خوارج یافت میشود که به اختصار به همین یک روایت اکتفا شد.
وقتی که کسی نتواند مقابل قطب عالم امکان سر تعظیم فرود آرد ناگریز دست به توهین و جسارت علیه آن حضرت میزنند و این حرف را سب ۱۰۰و اندی ساله حضرتش بر روی منابر ثابت میکند.
فلذا شاید بتوان این ویژگی و خصیصه خوارج را یکی از مهمترین ویژگی اینان دانست که البته از روی جهل وحمق و حقد نشأت گرفته بود.
تطبیق با اتباع احمد: اتباع احمد که خودرا شیعه حضرت امیرالمومنین میدانند و خودرا مرید حضرتش معرفی میکنند اما دقیقا روی دیگر سکه خوارج میباشد که اینبار نه مانند آنها بلکه کاملا دقیق و با توجیهات غیر علمی و جاهلانه شروع به توهین علیه امیر المومنین کرده اند.
به چند مورد از توهین های امام این جماعت به مولی الموحدین حبل الله المتین حضرت امیرالمومنین علیه الصلاه والسلام دقت کنید:
اول: تهمت خسر به حضرت امیرالمومنین علیه السلام
احمد بصری با بی ادبی و جسارت تمام حضرت امیر را مصداق بارز آیه(وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾ میداند و مدعی میشود که ایشان همان انسان در خسر میباشد[۳۵].

و حال ببینیم تفسیر ائمه اطهار علیهم السلام را نسبت به این آیه
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم
أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّیْبَانِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ الطَّبَرِیُّ وَ هَارُونُ بْنُ عِیسَى بْنِ السِّکِّینِ الْبَلَدِیُّ قَالا حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ الرَّبِیعِ الْخَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ هَارُونَ قَالَ حَدَّثَنَا نُوحُ بْنُ مُبَشِّرٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ بْنُ صَالِحٍ عَنِ ابْنِ امْرَأَهٍ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ وَ عَنْ زَیْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ:
لَمَّا أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ حَجَّهِ الْوَدَاعِ جَاءَ حَتَّى نَزَلَ بِغَدِیرِ خُمٍّ بِالْجُحْفَهِ بَیْنَ مَکَّهَ وَ الْمَدِینَهِ ثُمَّ أَمَرَ بِالدَّوْحَاتِ بِضم [بِقَمِ] مَا تَحْتَهُنَّ مِنْ شَوْکٍ ثُمَّ نُودِیَ بِالصَّلَاهِ جَامِعَهً فَخَرَجْنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فِی یَوْمٍ شَدِیدِ الْحَرِّ وَ إِنَّ مِنَّا [مَنْ] یَضَعُ رِدَاءَهُ تَحْتَ قَدَمَیْهِ مِنْ شِدَّهِ الْحَرِّ وَ الرَّمْضَاءِ وَ مِنَّا مَنْ یَضَعُهُ فَوْقَ رَأْسِهِ فَصَلَّى بِنَا ص ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیْنَا فَقَال… فِی عَلِیٍّ وَ اللَّهِ نَزَلَ سُورَهُ وَ الْعَصْرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا عَلِیٌ الَّذِی آمَنَ وَ رَضِیَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْر[۳۶]…
حضرت در روز غدیر طی حدیث طولانی فرمودند در مورد علی قسم به خدا نازل شده است سوره عصر،به نام خداوند بخشنده مهربان قسم به عصر همانا انسان در خسر است الا علی کسی که ایمان آورد و راضی به حق و صبر شد.
امام صادق علیه السلام
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْقَاضِی وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ شَاذَوَیْهِ الْمُؤَدِّبُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ جَامِعٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ الدَّقَّاقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ قَالَ ع الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ ع إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ یَعْنِی أَعْدَاءَنَا إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا یَعْنِی بِآیَاتِنَا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَعْنِی بِمُوَاسَاهِ الْإِخْوَانِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ یَعْنِی بِالْإِمَامَهِ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ یَعْنِی فِی الْفَتْرَهِ[۳۷].
مفضّل بن عمر گوید: از امام صادق علیه السّلام از معناى قول خداى تعالى که مىفرماید: وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ پرسیدم. گفت: (العصر) عصر خروج قائم علیه السّلام است إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ یعنى دشمنان ما. إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا یعنى به آیات ما ائمّه، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یعنى همراهى با برادران وَ تَواصَوْا بِالْحَقِ یعنى به امامت، وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ یعنى در دوران فترت و غیبت امام.
و میبینیم تفاوت تفسیر حضرا معصومین را با مدعیان محبت حضرت امیرالمومنین که چگونه خودرا رسوا کرده و علاوه بر توهین های بیشرمانه خود به حضرت،خودشان را هم مقابل روایات قرار دادند تا محکم تر از سابق مهر کفر این جماعت بر پیشانی شان کوبیده شود.
دوم: منیت و ظلمت
احمد بصری اینبار با بیشرمی تمام حضرت را صاحب أنا و در ظلمت خوانده و باز با توجیهاتی جاهلانه طینت خبیث خودرا به نمایش میگذارد.[۳۸]

و برای خرمدمندان همین ۲ مورد کفایت میکند بر جسارت های بیشرمانه این خوراج و مارقین زمان بر حضرت امیرالمومنین علیه الصلاه والسلام،امید است که اگر کسی ذره شکی در رابطه با این جریان دارد شکش بر طرف شده و به دامن پاک اهل بیت علیهم السلام باز گردد.
نویسنده:سید بحرالعلوم الحسینی
[۱] من زیاره الجامعه الکبیره.
[۲] مجمع البحرین، ج۵، ص: ۲۳۵
[۳] الخصال ج۲ص۵۷۴
[۴] برداشتی آزاد از دکتر مصطفی دلشاد تهرانی، نویسنده و پژوهشگر برجسته نهجالبلاغه و سیره نبوی و علوی، در گفتوگو با شفقنا.
[۵] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح) – قم، چاپ: اول، ۱۴۱۴ ق. ص۸۰
[۶] حکمت ۹۷
[۷] ( ۱) حروراء، دهکدهاى نزدیک کوفه که گروه منحرف خوارج آنجا را براى پیکار با امام علیه السّلام انتخاب کرده بودند و آن شخص« غروه ابن ادنه» بود که در جنگ نهروان کشته شد.
متشابهات_جلد سوم_سؤال۱۰۹ [۸]
[۹] عقائدالاسلام_ص۱۹۳
[۱۰] متشابهات_جلد۴_ص۱۰۸
[۱۱] سوره مجادله_آیه۱۹
[۱۲] خطبه ۱۲۲
[۱۳] ( ۱) ضرب المثل است، شخصى بنام« قصیر پسر سعد» از مشاوران مخصوص« جذیمه» بود و او را از ازدواج با ملکه الجزیره« زباء» منع کرد، امّا به او حرف گوش نداد و به دست آن زن کشته شد، که قصیر از آن پس مىگفت اى کاش حرف مرا مىشنید.« تاریخ طبرى»
[۱۴] خطبه۳۵
[۱۵] خطبه۴۰
[۱۶] مانند جهنمی دانستن حضرت یونس_جلدچهام_ص۱۰۶
[۱۷] توهین به پیامبر و امام حسین و امیرالمومنین علیهم السلام که سابقا گذشت
[۱۸] وی ادعا دارد امام حسین مشرک بوده(متشابهات_ج۲_ص۱۱)و در جای دیگر کتاب خودرا بدون هرگونه شرکی معرفی میکند(متشابهات
ج۴_ص۱۰۸)
[۱۹] خطبه۱۲۷
[۲۰] خروج و شورش فرقه احمدبصری در سال ۲۰۰۸ در بصره و به شهادت رساندن جمعی از پلیس عراق و مردم بیگناه که در نتیجه توسط نیروهای نظامی سرکوب شد.
[۲۱] بحارالانوار ج۳۳ص۳۲۶
[۲۲] منطقه ای نزدیک کوفه_محل اجتماع خوارج
[۲۳] بیانیه نصیحتی به انصار_ص۱
[۲۴]– همان ص۴
[۲۵] خطبه۶۰
[۲۶] خطبه۱۸۱
[۲۷] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط – الإسلامیه) – تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۷ ق. الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج۲ ؛ ص۳۸۷
[۲۸] الإختصاص-شیخ مفید-ص۲۳۳- دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت-لبنان
[۲۹] متشابهات_جلد چهارم_صفحه۴۶_پاسخ به سؤال ۱۴۴
[۳۰] همان_ص۷۳_سؤال۱۵۸
[۳۱] بیانیه نصیحتی به طلبه های حوزه های علمیه_فارسی_صفحه۳۶ و در عربی صفحه۲۹
[۳۲] احمد قائم مهدی تسلی دهنده و منجی عالم بشریت_ص۴۹
[۳۳] ( ۲) المرجئ من یقول بان الایمان لا یضر معه معصیه و القدرى من یقول بالتفویض و الحروریّ الخارجى، منصوب الى قریه بالکوفه کانت مجمع الخوارج تسمى بالحر وراء و الجهمى أصحاب جهم بن صفوان.
[۳۴] الکافی (ط – الإسلامیه) ؛ ج۱ ؛ ص۴۰۴
[۳۵] متشابهات_ج۳_ص۶۲-۶۳_سؤال ۱۰۹
سوال/۱۰۹: معنای این آیه« وَالْعَصْرِ ﴿١﴾ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿٢﴾ »( به عصر سوگند، که انسانها همه در زیانند؛)به چه معنا است؟
جواب:امیرالمومنین همان انسان است و او در خسر و زیان است نسبت به حضرت محمد…
[۳۶] التحصین لأسرار ما زاد من کتاب الیقین، النص، ص: ۵۸۵
[۳۷] کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص: ۶۵۶
[۳۸] سؤال/۱۳۶:معنای کلام امیرالمومنین دردعای صباح که فرموده اند عقل من مغلوب است چیست؟
جواب:از جهت منیت وظلمت است زیرا که اگر اینگونه نبود مانند محمد میشد…
متشابهات جلدچهارم ص۳۴