تناقضات احمد بصری(۱)

یکی دیگر از ادله ای که باعث ابطال ادعای احمد با توجه به جایگاهی که وی برای خود قائل است از جمله عصمت و علم لدنی و….، « تناقضگو بودن وی» میباشد. زیرا کسی که معصوم است، نباید در سخنش تناقض باشد. اما این مسئله در سخنان احمد بصری به وفور یافت میشود.
تناقضگویی احمد در مورد دابه الارض :
احمد بصری در چند جا از کتب خود ذکر میکند که دابه الارضی که در قرآن آمده، همانا حضرت علی است .
و اما در رابطه با همین بحث دابه الارض، احمد بصری در چند جای دیگر مدعی میشود که مراد از دابه الارض نه امیر المومنین بلکه یکی از فرزندان حضرت علی و حضرت زهرا است و در جای دیگر نیز صراحتا اعلام میکند که دابه الارض، خود وی میباشد؟ به اسناد تصویری ذیل توجه فرمائید .




حال دقت بکنید که احمد بصری خود را دابه الارض می نامد :
به اسناد تصویری زیر دقت فرمائید :



تناقضاگویی احمد در مورد عرش :
عبادت خداوند توسط پیامبر و امام علی در سمت راست عرش
یکی دیگر از تناقضگویی های احمد بصری، عقیده وی در رابطه با عرش اعظم خداوند میباشد. وی در یکی از کتابهایش میگوید : پیامبر و حضرت علی چندین هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم، در سمت راست عرش مشغول عبادت خداوند بوده اند. احمد در حالی چنین سخنی را میگوید که در کتاب دیگرش طی تناقض آشکار، میگوید: عرش اعظم خود پیامبر است.


حال چگونه است که از یک طرف احمد بصری میگوید: « پیامبر چهارده هزار سال خدا را در سمت راست عرش عبادت میکرده » و از طرف دیگر میگوید: « عرش، خود پیامبر است ». یعنی اینکه: پیامبرداخل در سمت راست خودش همراه با حضرت علی خدا را عبادت میکردند و این حرف را هیچ انسان دیوانه ای هم نمیزند تا چه برسد شخصی که ادعای عصمت دارد.


عرش اعظم قرآن است :
تناقضات احمد در مورد عرش خداوند، به همین جا ختم نمی شود؛ بلکه جناب احمد بصری در جای دیگر مدعی میشود که عرش اعظم، همانا قرآن است.


عرش حجابی بین پیامبر و خداوند است :
و باز احمد در سلسله تناقضات خود، در جای دیگر میگوید که حجابی بوده است بین خدا و پیامبر که این حجاب، همان عرش اعظم است، به راستی تناقضگویی تا به کجا؟!



تناقضگویی احمد در مورد آیه تطهیر
بنا بر عقیده شیعه و طبق روایات صحیح در نزد شیعه و اهل سنت آیه تطهیر در حد ۵ تن آل عبا نازل شده است و افراد دیگری شامل این آیه نمی شوند که حتی احمد بصری نیز به این مطلب اعتراف کرده است.
احمد: آیه تطهیر شامل ۵تن آل عبا:


از آنجایی که احمد بصری یک شخص بیسواد و کذابی میباشد و طبق کلام اهل بیت باید رسوا شود، در کتاب دیگر در یک تناقضگویی آشکار مدعی میشود که هر کسی میتواند شامل آیه تطهیر بشود و در یک مورد هم اعتقاد اهل سنت را بیان میکند که زنان پیامبر هم شامل این آیه می شوند البته عائشه و حفصه را جدا می کند.
احمد: هر کسی میتواند شامل آیه تطهیر شود:


و جالب است که حتی اهل سنت که مخالفین اهل بیت هستند نیز چنین مطلبی را قبول ندارند و آنها هم قائل به این نیستند که هر کسی میتواند شامل آیه تطهیر شود.؟
حال سوال ما از احمد بصری که خود اعتراف کرده است : « پیامبر مکرراً فرموده است که آیه تطهیر فقط شامل ۵ تن آل عبا است. » چگونه بقیه مردم و زنان پیامبر را داخل در آیه تطهیر کرده است؟ آیا با این زیاده گویی احمد بصری، وی شامل حدیثی که شیعه و سنی نقل کرده اند که پیامبرفرمود: « هر کس به من عمدا دروغ ببندد، جایگاهش آتش جهنم است » نمیشود؟
البته دلیل این تناقضگویی احمد در این مورد، فقط برای این است که بدین وسیله ادعای عصمت خویش را سامان ببخشد. همانگونه که در جای دیگر ادعا میکند که هر کسی میتواند به مقام عمصت برسد.
هر کسی میتواند معصوم باشد :

این تناقضگویی احمد فقط به این خاطر است که راهی برای ادعای عصمت خود دست و پا کند؛ وگرنه خود این مدعی اعتراف کرده بود که پیامبرهمواره میفرمود: که آیه تطهیر شامل افراد خاصی است که آنان همان اهل کساء هستند.
احادیث امامان معصوم: تنها اهل کساء، شامل آیه تطهیر هستند.
هر چند خود احمد، اعتراف کرده بود که پیامبر^ بارها فرموده بودند که آیه تطهیر شامل ۵ تن اآل عبا هستند، ولی باز هم ما برای اتمام حجت روایت صحیح السندی از اهل بیت را ارائه میکنیم که در آن اشاره شده است: این آیه تنها شامل این ۵ تن می باشد و زنان پیامبر ^ را نیز شامل نمیشود.


ترجمه:
ابو بصیر گوید: از امام صادق در باره قول خداى عز و جل «خدا را فرمان برید و پیغمبر و کارداران خود را فرمان برید- ۵۹ نساء» پرسیدم، فرمود: در باره على بن ابى طالب و حسن و حسین Sنازل شده است (زیرا در آن زمان همان سه نفر از ائمه حاضر بودند)، بحضرت عرضکردم:
مردم میگویند: چرا نام على و خانوادهاش در کتاب خداى عز و جل برده نشده؟ فرمود: بآنها بگو: آیه نماز، بر پیغمبر ^ نازل شد و سه رکعتى و چهار رکعتى آن نامبرده نشد تا اینکه پیغمبر خود براى مردم بیان کرد و آیه زکاه بر آن حضرت نازل شد و نامبرده نشد که زکاه از هر چهل درهم یکدرهم است، تا اینکه خود پیغمبر آن را براى مردم شرح داد و امر بحج نازل شد و بمردم نگفت هفت دور طواف کنید تا اینکه خود پیغمبر براى آنها توضیح داد.
و آیه أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ نازل شد و در باره على و حسن و حسین هم نازل شد، پس پیغمبردر باره على فرمود: «هر که را من مولا و آقایم على مولا و آقاست»و باز فرمود: در باره کتاب خدا و اهل بیتم بشما سفارش میکنم. من از خداى عز و جل خواستهام که میان آنها جدائى نیندازد تا آنها را در سر حوض بمن رساند، خدا خواسته مرا عطا کرد، و نیز فرمود: شما چیزى بآنها نیاموزید که آنها از شما داناترند، و باز فرمود: آنها شما را از در هدایت بیرون نکنند و بدر گمراهى وارد نسازند.
اگر پیغمبر خاموشى میگزید و در باره اهل بیتش بیان نمىکرد، آل فلان و آل فلان آن را براى خود ادعا مىکردند، ولى خداى عز و جل براى تصدیق پیغمبرش بیان آن حضرت را (که مقصود آل پیغمبر است نه آل فلان و فلان) در کتابش نازل فرمود «همانا خدا میخواهد ناپاکى را از شما اهل این خانه ببرد و پاکیزهتان کند، پاکیزه کامل- ۳۳ سوره احزاب-» در خانهام سلمه و على و حسن و حسین و فاطمه بودند که پیغمبر ^ آنها را زیر عبا گرد آورد و سپس فرمود: خدایا هر پیغمبرى اهل و حشمى داشت، و اهل و حشم من اینهایند، ام سلمه گفت: من از اهل شما نیستم؟ فرمود: تو بخوبى میگرائى، ولى اینها اهل و حشم من هستند.
بنا بر این چون پیغمبر وفات یافت، براى پیشوائى مردم، على از همه مردم سزاوارتر بود، بجهت تبلیغات بسیارى که رسول خدا نسبت باو فرموده بود، و دست او را گرفته و در میان مردم بپا داشته بود، و چون على درگذشت، نمىتوانست و اقدام هم نمىکرد که محمد بن على و نه عباس بن على و نه هیچ یک از پسران دیگرش را (غیر از حسنین) در اهل پیغمبر داخل کند، زیرا در آن صورت حسن و حسین مىگفتند: خداى تبارک و تعالى آیه اهل بیت را در باره ما نازل فرمود، چنان که در باره تو نازل کرد و مردم را باطاعت ما امر کرد، چنان که باطاعت تو امر فرمود، و رسول خدا ^ نسبت بما تبلیغ کرد، چنان که نسبت بتو، تبلیغ فرمود و خدا ناپاکى را از ما برد چنان که از تو برد، و چون على درگذشت، حسن S بامامت سزاوارتر بود براى بزرگسالیش و چون وفات نمود، نمىتوانست و اقدام هم نمىکرد که فرزندان خودش را در امر امامت داخل کند و در میان آنها قرار دهد، در صورتى که خداى عز و جل میفرماید: «خویشاوندان در کتاب خدا بیکدیگر سزاوار ترند» زیرا در آن صورت حسین S میگفت: خدا مردم را باطاعت من امر نمود، چنان که باطاعت تو و اطاعت پدرت امر فرموده و رسول خدا ^ در باره من هم تبلیغ کرده، چنان که در باره تو و پدرت تبلیغ فرموده و خدا ناپاکى را از من برده، چنان که از تو و پدرت برده است، پس چون امامت بحسین رسید،
هیچ یک از اهل بیت او نمىتوانست بر او ادعا کند، همچنان که او بر برادر و پدرش ادعا مىکرد، اگر آن دو مىخواستند امر امامت را از او بدیگرى بگردانند، ولى آنها چنین کارى نمىکردند، سپس زمانى که امامت بحسین S رسید، معنى و تأویل آیه وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ جارى گشت،و بعد از حسین بعلى بن الحسین رسید، و بعد از على بن الحسین بمحمد بن على رسید، آنگاه امام فرمود: مقصود از ناپاکى همان شک است، بخدا که ما در باره پروردگار خود هرگز شک نکنیم.
علامه مجلسی میفرمایند هر دو سند این روایت صحیح است:


تناقضگویی احمد در مورد متعه:
احمد بصری تنها در امور عقیدتی کفریات و تناقضات ندارد؛ بلکه وی حتی در رابطه با پاسخ به سوالات شرعی نیز مدعی ست که همه را از امام زمان آموخته است ولی در همین باب نیز تناقضات بسیاری دارد که از جمله آنها، بحث متعه است.



متعه، زنا است :
احمد بصری که در یک جا سخن از مشروعیت متعه و جایز بودن آن به میان آورده است؛ اما در جای دیگر مدعی میشود که متعه، نوعی زنا است؟؟ به راستی جواب این تناقض گویی احمد چیست؟ این همان امام معصومی است که ادعا دارد از امام زمان این احکام را فرا گرفته است؛ آیا جز این است که هدف از عَلَم کردن چنین شخصی، چیزی بجز ضربه زدن به شیعه و حضرت مهدی میباشد؟!.


تناقضگویی احمد در مورد حرام بودن « تقلید »:
یکی دیگر از عقاید احمد و پیروان وی، حرام بودن تقلید می باشد و تقلید را بدعت میداند. علتش مشخص است: هدف از این طرح ضربه زدن به شیعه به واسطه زیر سوال بردن جایگاه مرجعیت دینی علمای شیعه است، اما از آنجایی که دروغگو همیشه رسوا است؛ باز هم احمد بصری در این مورد تناقضی دیگر دارد.؟ وی عمل به رساله امام خمینی و سید صدر اول و دوم را جایز میداند ؛ در حالی که وی تمام احکام فقها معاصر را ظنی و غیر قابل اعتماد میداند و ادعا دارد هر کس به فتاوی عمل ثوابی ندارد و بلکه مرتکب گناه شده است.
حال ظنز ماجرا اینجاست که خود احمد بصری هنگامی که در معرض همین سوال قرار گرفته و از سوی یکی از طرفدارانش، متهم به تناقض در مسئله تقلید می شود، خود، عاجز از جواب مانده و بجای اینکه پاسخ این تناقض گویی را بدهد، به او می گوید: «تو اگر در احکام شرعی، سوالی داری از من بپرس!» این یعنی احمد، خود از تناقض گویی هایش دفاعی نمی کند و آن را بی جواب رها می کند و ننگ جهل و خودخوری را بجان می خرد.
تقلید از امام خمینی و صدر جائز است :


البته این نکته را باید اضافه کرد که چگونه است که احمد بصری از سویی تمام علمای شیعه را زیر سوال میبرد و به آنها توهین میکند؛ اما به یکباره به حضرت امام خمینی و سید صدر اول و دوم به دیده احترام نگریسته است و حتی در جایی این حضرات آیات را علمای هدایتگر خوانده است! در صورتی که وی علمای شیعه و مراجع شیعه را به خاطر بحث تقلید، بطور کلی بدعت گذار میداند و جالب است که امام خمینی و سید صدر عقیده به تقلید از مجتهد داشته و خود از مراجع تقلید شیعه بوده و رساله و مقلد داشته اند! چگونه است که یک مرجع بدعت گذار از نظر احمد میشود عالم هدایتگر


دلیل این عمل احمد نه این است که وی واقعا این بزرگواران را قبول دارد! هرگز! بلکه به خاطر سوء استفاده از نام این بزرگوارانی است که الان در قید حیات نیستند تا نسبت به ادعای کذب وی عکس العمل نشان دهند به مانند علمای فعلی و دیگر اینکه چون این بزرگواران روحیه انقلابی داشتند احمد بصری میخواهد خود را هم به مانند اینها نشان دهد و گرنه عقیده اصلی احمد این است که مرحوم حضرت امام کافر است و از دین هیچ بوی نبرده است
تکفیر امام خمینی توسط احمد بصری :
وقتی ما این سخن را به پیروان احمد میگویم آنها ادعا میکنند که این مطلب دروغ است و امام خمینی نزد احمد و پیروانش محترم است، همانگونه که ما گفتیم اعتقاد اصلی احمد، تکفیر امام خمینی است و این مطلب را از اینجا ثابت میکنیم که وی معتقد است که هر کس قائل به انتخابات و دموکراسی باشد، این شخص کافر است و هیچ ارتباطی با دین ندارد!
تکفیر کسی که به دمکراسی و انتخابات قائل است توسط احمد:


حال که عقیده احمد برای همگان مشخص شد این مطلب هم برای همه ثابت است که امام خمینی رهبر انقلاب ایران جزو اولین اموری را که در ایران انجام داد بحث انتخابات بود و مطالب و سخنرانی های ایشان در رابطه با انتخابات و دموکراسی معروف و مشهور است و میتوان به این سخن ایشان اشاره کرد که: «مجلس در راس همه امور است»، پس طبق سخن احمد، امام خمینی، کافر است و هیچ ارتباطی با دین ندارد(حاشاه)، حال از یک طرف احمد امام خمینی را تکفیر کرده و وی را غیر مرتبط با دین میداند از طرف دیگر ایشان را عالم هدایتگر دانسته و به مردم توصیه میکند که به رساله ایشان عمل کنند و این یک تناقض بسیار آشکار است. همه این تناقض گویی ها از دو حالت خارج نیست:
الف. یا اساساً هیچیک از این کتب نوشته احمد نیست و هرکدام بدست عده ای افراد ناشناس در اسرائیل و عراق و دیگر مناطق نوشته شده و بنام وی منتشر می شود؛ بهمین سبب تناقضات صریحی میان گفته ها یافت می شود.
ب. یا اینکه اساساً احمد بصری باورد ارد اتباعش هیچ عقل و شعوری که قادر به فهم تناقضات باشند ندارند، و بهمین سبب بدون اینکه توجهی به قوه عقلِ پیروانش کند، هرچیزی که به ذهن بیمارش رسیده را در نوشته جاتش می آورد. ولو این مطالب، کذب و یا متناقض و ضد و نقیض باشند.